[ یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:maedeh,مائده,رشیدی,مائده رشیدی,ورنكشي,
] [ 15:6 ] [ ح.ر ][
وبلاگ اختصاصی مائده
|
بارون میاد جرجر می غره مانند ببر
بارون ریزه میزه گاهی درشت و تیزه
مباره تو خیابون می رسه تا تو ایوون
امسال بارون زیاده نمیشه رفت پیاده
مدرسه ها تعطیله بازم دلم می گیره سپاس سپاس گزارم از نعمتی که دارم
به خاطر سلامتی خدا رو شکر گزارم
نشانه های علم را در مغز خود می کارم
زمانی که فکر می کنم چیزی بدست میارم
وقتیکه با سواد شدم هزار تا فایده دارم
من مشکلی ندارم خدا رو شکر گذارم
گربه آوازه خان
گربه ی خوش صدا منم ببین چه خوب ساز میزنم با صدای زنبورکم غصه ها رو دور میکنم قد و قوارمو نبین لباس پارمو نبین سرم بلنده تو سرا آبرو دارم همه جا نه گشنه هستم جون تو نه تشنه هستم جون تو اون بالاها رو پشت بوم خونه دارم جون عمو
چشم چشم دو ابرو
زنبور زرد و قرمز
هی میکنه وز و وز
دنبال گل میگرده
یک گل زرد و قرمز
یواش میاد کنارم
میشینه روی دستم
شاید خیال میکنه
من گل وغنچه هستم
لالا لالا عزیزم چشمات چقدر سیاهه
به رنگ شب میمونه چه پاک و بی گناهه
الهی که همیشه قشنگی را ببینی
شکوفه های شادی از آسمون بچینی
لالا لالا گل من قربون روی ماهت
ماه اومده همینجا تا بکنه نگاهت
ستاره های زیبا دور وبرش نشستند
انگار که آسمون را برات ستاره بستن
نی نی خوب و نازم خاموش شدن چراغ ها
دیگه همه رسیدن به خونه شون کلاغ ها
خورشید خانم خوابیده شب شده باز دوباره
کوچه دیگه مثل روز سر و صدا نداره
لالایی
تو لونه ی پرنده یه جوجه بی قرارهتا که بیاد مامانش ستاره می شمارهدرخت باغچمون هم خوابش گرفته انگارببین که سایه ی اون افتاده روی دیوار
اولین روز دبستان بازگردکودکی ها شاد و خندان بازگردباز گرد ای خاطرات کودکیبر سوار اسب های چوبکیخاطرات کودکی زیباترندیادگاران کهن ماناترنددرسهای سال اول ساده بودآب را بابا به سارا داده بوددرس پند آموز روباه و خروسروبه مکار ودزد چا پلوسروز مهمانی کوکب خانم استسفره پر از بوی نان وگندم استکاکلی گنجشککی باهوش بودفیل نادانی برایش موش بودبا وجود برف وسرمای شدید ریزعلی پیراهنش را میدرید
تا درون نیمکت جا میشدیمما پر از تصمیم کبری میشدیمپاک کن هایی ز پاکی داشتیمیک تراش سرخ لاکی داشتیمکیفمان چفتی به رنگ زرد داشتدوشمان از حلقه هایش درد داشتگرمی دستانمان از آه بودبرگ دفتر هایمان از کاه بودمانده در گوشم صدایی چون تگرگخش خش جارو ی بابا روی برگهم کلاسی های من یادم کنیدباز هم در کوچه فریادم کنیدهم کلاسی های درد و رنج وکاربچه های جامه های وصله دارکاش هرگز زنگ تفریحی نبودجمع بودن بود وتفریقی نبودکاش میشد باز کوچک میشدیملااقل یکبار کودک میشدیمیاد آن آموزگار ساده پوشیاد ان گچ ها که بودش روی دوشای معلم نام وهم یادت به خیریاد درس آب وبابایت به خیر
|
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |